حال خوب

حال خوب

این دو تعریف را به خاطر بسپارید👌

👈ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ

👈ﮐﯿﻨﻪ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ

✅آرامش زندگیت رو
فدای حرف دیگران نکن!

اونا تورو یادشون میره
اما این تویی که با حال بد زندگی میکنی…

طنز

دزدی وارد خانه یک پیر زنی شد و شروع کرد به جمع کردن اثاث خانه.
پیرزن که بیدار بود صداش کرد و گفت ننه! معلومه شما جوان خوبی هستید و از ناچاری دزدی می کنید آن وسایل سنگین ول کن بیا من این النگوهای طلا رو به شما بدم
فقط قبل از آن خوابی که قبل از آمدن شما دیدم رو برام تفسیر کن. دزد گفت خوب چی خواب دیدی ننه?

پیرزن گفت خواب دیدم که همه اهل محل در یک باغ بزرگی در حال دویدن بودیم که من داخل نهر افتادم و برای کمک خواستن و بیرون اومدن از نهر با صدای بلند پسرم عبود را صدا می کردم
عبووووووووود
عبووووووووود
بیا کمک.
پسرش عبود از خواب بیدار شد و مثل موشک از طبقه بالا آمد پایین و دزد و گرفت و شروع کرد به زدن او

پیرزن به پسرش گفت ننه بسه دیگر نزنش.

دزد گفت
بذار بزنه ننه که من خر نفهم! بفهمم که آخه برای دزدی اومدم یا تعبیر خواب????

??
???
???

#نکات_کلیدی

هفت راز خوشبختی
متنفر نباش
عصبانی نشو☄
ساده زندگی کن
کم توقع باش☄
همیشه لبخند بزن
زیاد ببخش☄و
یک دوست وهمراه خوب داشته باش

#شهید_جواد_الله_کرم

  1. دلتنگتم باب?،بعدچهارسال منتظر بودم که بیای بغلم کنی ?و اندازه این چهارسالی که نبودی از اعماق وجودم ریه هامو از عطر وجودت پرکنم،?بابایی قربونت برم این قرارمون نبودا،?بابا یه سریا میگن رفتید بخاطر پول? اما من حاضرم نفس هامو? بدم اما برا یک دقیقه بازم تو بغل شما باشم? بابا مامان پیش ما خم ب ابرو نیاورد حتی بعد شنیدن زخم زبون ها? اما تو تنهایی ها تو نمازش باخدا حرف میزنه ?خدا خیلی من و آجی رو دوسداشت? که پدر و مادری مهربون تر از فرشته به ما داد❤ بابا درسته الان نمیتونم بغلت کنم ?اما اماااااا الان به همه همکلاسیام ثابت شد من پدر دارم اونم چه پدری ?بابا عاشقانه دوست دارم❤ و مطمعن باش تاآخر نفسام مواضب آجی جون و مامانی هسم ?بابا منم آرزوی شهادت دارم ?و از اینجا به همه میگم “گر پدر مرد عصایی پدری هست هنوز”

دلنوشته

#پارت۱

دلتنگی از یار راه نفسم را بسته بود بلاخره میخاستم بعد سه ماه بیینمش خیلییییییی دلم براش تنگ شده بود برای محبتاش، لبخندش و … کلا از همه لحاظ عالیرو نامبروان هست رسیدم و فوری خودمو رها کردم تو بغلش مث ی بچه ک مامانشو گم کرده نفس نفس میزدم از خوشی

1 2 4