#شهید_جواد_الله_کرم
- دلتنگتم باب?،بعدچهارسال منتظر بودم که بیای بغلم کنی ?و اندازه این چهارسالی که نبودی از اعماق وجودم ریه هامو از عطر وجودت پرکنم،?بابایی قربونت برم این قرارمون نبودا،?بابا یه سریا میگن رفتید بخاطر پول? اما من حاضرم نفس هامو? بدم اما برا یک دقیقه بازم تو بغل شما باشم? بابا مامان پیش ما خم ب ابرو نیاورد حتی بعد شنیدن زخم زبون ها? اما تو تنهایی ها تو نمازش باخدا حرف میزنه ?خدا خیلی من و آجی رو دوسداشت? که پدر و مادری مهربون تر از فرشته به ما داد❤ بابا درسته الان نمیتونم بغلت کنم ?اما اماااااا الان به همه همکلاسیام ثابت شد من پدر دارم اونم چه پدری ?بابا عاشقانه دوست دارم❤ و مطمعن باش تاآخر نفسام مواضب آجی جون و مامانی هسم ?بابا منم آرزوی شهادت دارم ?و از اینجا به همه میگم “گر پدر مرد عصایی پدری هست هنوز”
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط زینب تیموری در 1399/03/27 ساعت 09:07:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید